جنين هايم از اتومبيل پياده شدند
نگاه مي راندم به شب
طلسم چشم ها پاهايت را سست مي كرد
يخ بندان نفس هايم
چرخ ها به دست هايم كشيد
شب گونه هام
لب ها بر سيگار روشن كرد
پله ها را بر گشتيم
و خانه
نگاه مي راندم به شب
طلسم چشم ها پاهايت را سست مي كرد
يخ بندان نفس هايم
چرخ ها به دست هايم كشيد
شب گونه هام
لب ها بر سيگار روشن كرد
پله ها را بر گشتيم
و خانه
در هياهوي جنين هاي ام
. بر سكوت رقصيد