Monday, December 20, 2010


از دست لباس ها بهانه نگیر
استخوانها
تیر که می کشند در گوش هایم
دهانت را
قفل می کنم
حرف هایت را
دفن ،
صدایت را
که درمغز استخوانم / خانه کرده
تن هایی را
که پوشیده ام
مفصل ها را
به دندان بگیر !

قلبم را می تراشم
صدایت را که کشیده ام
از سیم های برق ، تلفن . . .
از سفیدی کاغذ می ترسم
از خاموشی نفس هایت در گوشی
مرزها را
که پاره کردی
لباس ها را
دفن کن !
تنم را وطنم .