عاشقت شدم
مثل تمام لحظه هایی
که ذرات تنم را
می شکافتم و
نمی توانستم ، بسرایمت
عاشقت شدم
مثل بوسه ای اجباری
که بر گردن ام
می زدی و
بر کرانه ی پهلوهای ام
موج دوست داشتن ات
صخره های دلم را
از هم شکافته
مثل همه زن هایی
که زندگی می کنند ، تا نمیرند
دوستت نداشتم
مثل همه زن هایی
که رهایت می کنند
تا عاشق بمانند و
بمیرند و زندگی کنند
مردی
که گهواره ی کودکی ام را
از نیل ، نگرفت
در ذرات تنم
ماه نابالغی ست
که با بسترم
همخوابه می شود و
سپیده دم
جنینی سرخ فام
از سرانگشتانم
زاییده .
Saturday, March 26, 2011
Friday, March 4, 2011
Subscribe to:
Posts (Atom)