Monday, March 15, 2010

بندر رواني

! و اين زن منم
چمداني پر از زنانگي اش را به دوش ديوارهاي تيمارستان مي كشيدم
از حدقه هاي سياه پليس رواني اعتراف ها ي ام را بيرون
يك مشت بر تخت گره مي زدم به تخمك هاي پدر
با يك مشت قاضي محترم در انگشتانم مچاله
ويك دهان پنجره به پليس رواني شليك
از طبقه هفتم
زمين هاي باير تيمارستان هم رواني ست
چاه فاضلابي اشك هاي رواني ام را مي بلعد
گور رواني اي مي بينم اش در خاك همين زمين ها زنده به گور
نفس هاي اهواز از آن شب ها هنوز گرگ و ميش است
پاهاي فرودگاه بر مدار پاهاي رواني ام مي چرخد
! من هم زن بودم و حق پريدن داشتم
! بليط ها را باطل كردند پليس هاي رواني به تيمارستان پناهنده ام
خداوند در رنگ آميزي قرص هاي مكرر در آمد و شد بود تا رگ هاي ام را تيغ حمام زنانه كنم
جهان كوچكي ست خانم پزشك به گوشه ي مقنعه اش زبان رواني ام بر مي خورد
و قرص هاي رواني را زياد
زمان لبه ي هر ثانيه رگ هايش را تيغ مي زند
من از سردابه خون صبح
تنهايي شب هاي اتاقم را دريا مي شوم
تيمارستان جزيره مسكوني ديگري ست زير آب دو زيست مي شود
نفس هاي مانده ام خيابان را ماهي به ماهي از آب مي گيرند
! ماهيان مرده گيره ي گيسوانم
اقيانوس شب هاي اتاق رواني ام
! دو زيست مي شوم
اسفند 1388 _ بندر ماه شهر

16 comments:

سپهر said...

سال نو پيشاپيش بر همه دوستان مبارك !

سید مهدی موسوی said...

باز هم مرسی
مثل همیشه

و
با بهترین آرزوها برای سال جدید

هرچند

من از همین رگبار بی تأثیر فهمیدم
امسال هم مثل همیشه سال خوبی نیست...

آرش نصرت اللهي said...

بادرود و شادباش نوروز

مازيار نيستاني said...

شعر خوبي خواندم ....شاعري مثل هميشه و همه وقت ....شعر رواني و شورشي رواني ....سال نو مبارك

حمید رضا اکبری شروه said...

آخرین نوشته سال 1388-شروه
سال ۱۳۸۹ مبارک

elnaz said...

vayyyyyyyyyy behtarin sheari bod ke shinidam doset daram sara jonam sale bi naziri dashte bashi

الهام حیدری said...

سلام
با یک پست ناگهانی
دو شعر غمگین و به شدت هشتاد و هشتی
و پنج خبر شاد و امیدوار کننده از سال هشتاد و نه
به روزم
صد سال به از این سال ها!
منتظرم

آرش نصرت اللهي said...

با درود
و شادباش سال نو

کوروش همه خا نی said...

سالی پر از شادی و آزادی برای شما و هم وطنانم آرزو دارم .شعر ها ی ات همواره سبز.با احترام

ن.زندی said...

شعر زیبایی خواندم
سال نو مبارک

Anonymous said...

متشکرم
شعرت راخواندم گزاره های قابل تاملی داشت تصویرهای بدیع با مایه هایی از زبانگرایی
"بیندیش بهترین چیست درسال نوهمان رابرایت آرزو می کنم"

مهر said...

شعر خوبی ست رفیق سبز بمانی رفیق !
..
..
..
گاهی که رفتن از درون به بیرون ( از من به تو ) بهانه نمی خواهد...
خواندیدنی "ولیعصر استریت" را گذاشته ام تو "هواخوری". گمانم بهترین جاهای تنم را کنده و گذاشته ام توی این سفره که نوش جان کنید !

نجمه زارعي said...

ساراي عزيز سلام و تبريك و بوسه
سالي سرشار از شور و شعر و شراب برايت آرزو ميكنم

شعري رواني خواندم و چقدر دوستش ميداشتم
آمده بودم كه بگويم يك شعر هست كه پايان هيچ تويي نيست و يك من هست كه .... منتظرم ساراجان

khidn said...

سارای عزیز من شعرت را در "زبانم که می گیرد "خواندم .بسیار عمیق وزیبا بود
خوشحال می شوم با هم در ارتباط باشیم .

حسین فاضلی said...

خوشحالم که از نظر شما می گذرد و برایم جالب و کنجکاوم که کتاب من
چطوری به دست شما رسیده

و دوست دارم نقد و نظرتونو بدونم

حسین فاضلی مشهد

حسین فاضلی said...

سلام اگر آدرس پستی برایم میل کنید یا در وبلاگم بگذارید هم از کتاب اول و هم از کتاب دومم برایتان ارسال کنم و تعدادی را هم که به دست دوستان برسانید
ممنون

موفق باشید شاعر