از خونی
که خشک شده توی گلویم
بنویسم یا با دستی
که سینه ام را
شخم زده ای
روی هر حرف عشق
تف بپاشم و
نفرت ات را درو کنم و
دسته دسته
با دیوارها و اخم ها و بازوی شکسته ات
دور کمرم سیگاربکشم
با خودم جویده حرف بزنم
همه عشق و نفرت ام را
در گوشی همراه ام
به استیصال بکشی
زنی
که به هرکجایش
که فکر می کنی ، درد است
درد است ، که شکافته
مرزهای دلش را و
سنگسار می شود
قرص ها را
همه تف کرده ام
حالا بپاش ام ، اگر می توانی
از لبی ، که گزیده ام
از رگی که بریده ای
بر سینه ام
تمام روز می خوابم و
شب از حنجره ام
جیغ پاشیده
بخند
بر نبض هایی
که بریده ای ، از زندگی
با هر رگ خوابم
پاشیده می شوی از هم
و باز ، دشت های سینه ام را
چه فراخ ، شخم می زدی
با دست های زندانی ات !
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
5 comments:
خیلی زیبا بود سارا جان
دعوتید سارا جان
سلام دوست گرامی دعوت هستید به خوانش داستانی از بنده درسایت طغیان . بخوان - فحشم بده اما بی تفاوت نگذر !!!
با احترام سید رضا قطب
• بمیر مادیان پیر!
• بمیر در غبار / بمیر
• که پونه سوخت،
• مادیان پیر!
•
•
•
•
•
• ششمین نقد مجموعهی شعر «گذرنامهی موقت ماهی آزاد»
• امین فقیری و نقد و بررسی پنجمین کتاب پژمان الماسینیا.
بخند
بر نبض هایی
که بریده ای ، از زندگی
افرین سارای گرامی . بسیار زیبا....
Post a Comment