Sunday, February 14, 2010

يك شعر

پرتقالي را پوست مي كنم
مي پوسم زمان را كه پوست تنم را پوست كنده

پرتقالي را شرحه شرحه مي كنم
زمان پوستم را شرحه مي كند
پوستم زمان را پس پنجره
آسمان را ميان دست هاي شرحه ام نشانده

زمان پوست مي كند لاي انگشتانم
پوست مي اندازد پنجره
شب را بر پوسته زمينْ چشم هاي ات

رنج مي كشد زمان زير پوستم
تا طعم پرتقال را بجوي
زمين شرحه پاهايم شده

زمان پوست زمين را مي كند
پوستم زمان را
انگشت هايم زير پوسته چشم هاي ات
تكه هاي درد پوست مي كند
مي افتد
پوستم
رو پوسته هر سطر
بهمن 1388

9 comments:

کوروش همه خا نی said...

خیلی دلم می خواست راجع به شعر زیبای ات چیزی بنویسم جداً کامنت دانی با این الفاظ رنگی و زبانی دیگر برای ام سخت بود ده بار پس و پیش رفتم تا کامنت دونی باز بشه . همه چیز از یادم رفت که چه می خواستم بنویسم.برای من اینگونه کامنت گذاشتن سخت است با پوزش
ö,v,a ili oh kd

ک said...

پرتقال مچاله مي كنم
خیره به روزگار...
که پوست كنده
پوست تنم را می کَند

مثل این خورشید
که پس پنجره آمده و
آسمان را میان دست ها یم
تنها می گذارد
تا مثل همیشه از شب نهراسم
اگر چه زمانه
پوست از تن ام می کشد
پوست تازه ای گرفته ام از آسمان
از این پرتقال که هر لحظه میان دست ها یم
زمین را مچاله می کند
باور نمی کنی
سطر ها ی پوست کنده ام را ببین

مازيار نيستاني said...

سلام ....شعر خوبي بود فقط حس مي كنم دايره واژگان محدود است و تكرارها بي كاركرد ...با اين حال خوش مي دوي تو...

سید مهدی موسوی said...

مرسی از شعر زیبایت

elnaz said...

salam saraye azizam dooset daram ahsant

آرش نصرت اللهي said...

با درود

نجمه زارعي said...

سلام ساراي عزيز
ساراجان آمده بودم كه بگويم به روزم
و حالا ميگويم احسنت
تو معركه اي دختر
شعرهايت را دوست ميدارم سارا و خودت را دوست تر
به ديدنم بيا

hekmatnia said...

سلام گرامی
سورنا به روز شد ...
- الگوی لورنز
- زندگی یک دهه ی هفتادی
- پیشنهاد برای شرکت در جشنواره
.
.
و شعر

نماز آیات را از ماهی که این تقویم گرفته از من شروع کن

تا قلبم را به اندازه ای که مشت گرفته ام باز کنم .

«عکس فوق روزنامه جایی است برای گم شدن -فراخوان»
.
.
منتظر نقد ارزشمندتان
با احترام

عاطفه صرفه جو said...

پایانش خوب تمام شد سارا.