1_ جذام _ خانه
دیوار خانه جذام که می گیرد
مسری است
به زخم هاش حفره های بینی اش دست که می برم
مسری است قه قهای شبانه را کوک کردن
اژدهایی صورت جذامِ خانه را می بلعد
ناخنی از شصت چشم چندمش پریده
میخ کوب کنم قه قه قهقهه ام بر دیوار
دریا را بکشم تو
از دیوار خانه
حفره های بینی اش
دیوار خانه جذام که می گیرد
مسری است
به زخم هاش حفره های بینی اش دست که می برم
مسری است قه قهای شبانه را کوک کردن
اژدهایی صورت جذامِ خانه را می بلعد
ناخنی از شصت چشم چندمش پریده
میخ کوب کنم قه قه قهقهه ام بر دیوار
دریا را بکشم تو
از دیوار خانه
حفره های بینی اش
شب
با تیک تاک مرده ساعت
جسدش را کوک کنیم
زندگی مسری است
که در جنون جسدش غلت می زنیم
قهقهه های شبانه را به در خانه صلیب کشیدن
یعنی تمام جذام خانه
به جنونت سرایت کرده
و این احتمال
با تیک تاک مرده ساعت
جسدش را کوک کنیم
زندگی مسری است
که در جنون جسدش غلت می زنیم
قهقهه های شبانه را به در خانه صلیب کشیدن
یعنی تمام جذام خانه
به جنونت سرایت کرده
و این احتمال
صورت خورده ی خانه را
به دیوار می کشد
شبیه مردن قهقهه ام
در شریان های تپنده سقف
در فرو می کشیدمِ پنجره زیر تخت
زیر سیگاری در تورم جذام _ خانه باد کرده
کتاب خانه را برداشته
در جنازه قهقهه
ازقرن های دریا
شبیه مردن قهقهه ام
در شریان های تپنده سقف
در فرو می کشیدمِ پنجره زیر تخت
زیر سیگاری در تورم جذام _ خانه باد کرده
کتاب خانه را برداشته
در جنازه قهقهه
ازقرن های دریا
جذام می گیرد
کلمه
کلمه
در انعقاد زمین
به جذام روحی ام
در خراش های دیوار
ناخن طلسم می کشد
جذام اساطیر
در خانه
ریشه هایم مسری است مرگ
به دیوار میخ کوب ببینم
قهقهه با جذام می گیرد
کلمه
کلمه
در انعقاد زمین
به جذام روحی ام
در خراش های دیوار
ناخن طلسم می کشد
جذام اساطیر
در خانه
ریشه هایم مسری است مرگ
به دیوار میخ کوب ببینم
قهقهه با جذام می گیرد
2_ تاریک _ خانه
کلمه
سیگاری ست
از لبانم برداشته ام
در چشم چندم این سطر
در چشم چندم این سطر
خاموش می کنم
چیزی
چیزی
در شریان های تاریخ می جوشد
از رگ انگشتانم
از رگ انگشتانم
رگ گردنم
همسایگی دیوار
بر کلاویای خون
چند گنجشک
از سلول های جمجمه ام
کلمه می چینند
اشیا را به رویت ریخته ام
و با کلمه
که ازجمجمه ام می ریزد
چراغ را به سایه ات می پاشم
تا در تاریک خانه
تاریک بسوزی .
همسایگی دیوار
بر کلاویای خون
چند گنجشک
از سلول های جمجمه ام
کلمه می چینند
اشیا را به رویت ریخته ام
و با کلمه
که ازجمجمه ام می ریزد
چراغ را به سایه ات می پاشم
تا در تاریک خانه
تاریک بسوزی .
3_ . . .
مرگ را سر می کشم
تشت خون را زیر نفس هایم
ده انگشت
بریده کم آورده ای
با بند بند بندهاش قلم به دست
دنیا زخمی تر از دوست داشتن های تو بود
موریانه ها
در درزهای چوبی روح ام
رژه می روند
پادگانی ست اندامم
تنهایی ام را بین هر انگشت
پادگانی ست اندامم
تنهایی ام را بین هر انگشت
شناسنامه می گیرم
رگ به رگ شده حرف های ام
در گلوی متورم کاغذ
حرف برای آوردن تو
رگ به رگ شده حرف های ام
در گلوی متورم کاغذ
حرف برای آوردن تو
کم می آورم حرف برای مردنم
میان این همه انگشت
شناسایی ات می کنم
مفقود الاثر مرگ های برهنه ام !
ازاین دست بردار
زخمی که تاوان ریختن صورت ندارد
که شکل گرفته بوده در اندامم خاک
معلول مجهول الهویه جذام _ خانه ای
که تاریک می سوزد .
میان این همه انگشت
شناسایی ات می کنم
مفقود الاثر مرگ های برهنه ام !
ازاین دست بردار
زخمی که تاوان ریختن صورت ندارد
که شکل گرفته بوده در اندامم خاک
معلول مجهول الهویه جذام _ خانه ای
که تاریک می سوزد .
22 comments:
امدم و خواندم برای نظر برمی گردم
حرف برای آوردن تو کم می آورم
.
.
.
سارا بهرام زاده ی عزیز
ممنونم برای دعوت
سلام
زيبا بود
با شعر جديد بروزم
آفرین آفرین !
خیلی شعر خوبی ست لینکش می کنم به هواخوری ...
.............
من و تو و دزد و خیابانی که نامش هرچه !
یک خواندیدنی تازه در "هواخوری"
..
..
..
هر دو مرده / زنده ...
سلام با شعر بروزم
درود بر شما
خانم بهرام زاده عزيز اثر سركار از قوت هاي قابل توجهي در برخي سطرهاي زيبا و عميق و بخصوص عيني يا قابل تبديل به عينيت ( به لحاظ امكان تصويري و معنايي) مانند ( زندگي مسري است- چندگنجشك /كه از سلول هاي جمجمه ام /كلمه برمي چينند- موريانه ها/در درزهاي چوبي روحم رژه مي روند /پادگاني ست اندامم و ...) برخوردار است ، همچنين انسجام معنايي و تناسب جنس واژگاني در ساختار مشهود است . مخاطب در دنياي درون متني اين اثر در فضايي وهم آلود و تيره قرار مي گيرد كه بشدت احاطه اش مي كند و از طرفي بدليل سبقه ذهني اش از تاريك خانه و جذام خانه وجه استنباط ذهني اش بصورت فعال عمل مي نمايد. ورود گاه به گاه سطرها يا بندهاي شعر به فضاي انتزاعي ، وهم و تاريكي جهان درون متن را افزايش مي دهند.
خانم بهرام زاده در آثاري كه قبلا هم از شما خوانده بودم ، وجود ذهني دغدغه مند و متوجه درد ، محسوس بود و اين مي تواند به يك وجه مثبت و ارزشمند در ماهيت شاعرانه تعبير شود ، فقط نكته اي كه وجود دارد نحوه پرداختن به فضاهاي سياه و انگشت گذاشتن بر نابساماني هاست .
وقتي توجه درون مايه يك اثر به برجسته سازي دردهاي بزرگ (انساني – اجتماعي ) يا نشان دادن نابساماني ها و تيرگي هاي پيرامون باشد ، قطعا يك فضاي خشن و تيره جهان درون متن را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد و اگر شاعر تمام انرژي واژگاني و ذهني خود را نيز در خدمت ايجاد تيرگي صرف نمايد ، مخاطب به يك كسالت ذهني و ياس مقطعي دچار خواهد شد . به نظر بهترين شيوه براي پرداختن به سياه ترين فضاها استفاده از فضاهاي منعطف و روشن نسبت به آنهاست تا مخاطب علاوه بر درك زيباشناسانه از طريق بن مايه هاي طنز و يا استعاره هاي فهمي ، عمق انتقاد از تيرگي را بيشتر دريابد و در عين لذت بري هنري ، وجه انديشه اش تحريك گردد.
اين همان كاري است كه مثلا اليوت در سرزمين بي حاصل انجام داده يا نرودا و ناظم حكمت در سروده هاي معترض و منتقدشان ارائه داده اند.
براي شما دوست فرهيخته و شاعرم آرزوي پيروزي دارم.
شعرتان را خواندم و لذت بردم
فقط یک ادیت می خواهد این شعر زیبا .مرسی
شعر زیبایی بود .
لذت بردم
موفق باشی و پر تلاش سارای عزیز
درود!
تبریک، وبلاگ خوبی دارین...
مایلیم شما خواننده عزیز را در وبلاگ ماهنامه گلستانه ببینیم:
golestanehmonthly.blogfa.com
لطفا:
وبلاگ ماهنامه گلستانه را به دوستان توصیه کنید.
ضمنا قرار دادن لینگ وبلاگ ماهنامه گلستانه تو صفحه وبلاگ خودتان یادتون نره (:
بدرود،
وبلاگ ماهنامه گلستانه
golestanehmonthly.blogfa.com
درستش کردم سارا ...
..
..
..
جذام خانه ی بی مرگ ...
برای بررسی کار هر شاعری ، ناگزیر باید در بین مجموعه آثارش ، دست به انتخاب و گزینش زد . چرا که پارهای شعرها پختهتر و کاملترند و میتوانند نمایندگی بقیه را به عهده بگیرند . از این رو ، از گزینش به تقریب سختگیرانهام ، از کتاب مجموعهی کامل شعرهای نیما یوشیج ( گردآوری سیروس طاهباز ، چاپ اول 1370 ، انتشارات نگاه ) 46 قطعه شعر ، سرافرازتر بیرون آمدهاند . من این شعرها را در فهرست کتاب ، با نشانهای مشخص کردهام و جالب این که هر چه به پایان آن نزدیکتر میشویم، فشردگی نشانهها بیشتر میشود . این نکته ، گویای آن است که سیر شاعری نیما ، همواره رو به صعود داشته و تا لحظهی مرگ ، وقفهای در آن پدید نیامده است . گو این که میزان سرایش شعر در سالهای آخر، به نسبت سالهای میانی عمر وی کمتر شده است ...
..
..
..
چه تازه می خوانَد این خروس !
سلام
با شعر جديد بروزم
حضور پر سلوک شما در کلبه ام برانگیزاننده ی دو شعر زیبا از شما بود
که با زبانی مختص به سارا من ِِ دارا را به حرف آورد
سلام با شعر بروزم و شما دعوتید
سلام بر شما به روزم.
اکبر اکسیر درباره ی (( یک دقیقه ی عصر )) نوشت:
در بررسي شعرهاي فرهاد كريمي / يك دقيقهي عصر/ ما با هوشي سرشار و زباني لبريز از بداهه و بدعت روبروئيم اما دليل آنهمه ريخت و پاش در سطور را درنمييابيم.
شاعر ميخواهد عمداً شما را عصباني كند قبل از وقتگرفتن از روانپزشك با متن كنار بياييد تا لذت متن در رگان شما بتركد و شعري پليفونيك در ذهن و زبانتان سفيدخواني شود و اينجاست كه شما مفهوم شعر را گرفتهايد و ديگران در حماقت خود رها شدهاند...
متن کامل در سطر هشتم
در آستانه ۲۱ آبان سالروز ميلاد شاعر بزرگ ملي
« نيما يوشيج »
در پاسداشت پدر شعر نوين ايران
به كمپين حاميان "روز شعر نوين ايران " بپيونديد .
www.hojum.com
عادل ، البته شاعر است !
برای خوابینش این خواندیدنی نو ، به "هواخوری" بیایید !
برخی معتقدند که شاعر و شعرش در این دور و زمانه واقعیت ندارند . شاید چنین باشد ، ولی من می گویم "واقعیت" ( چیزی که رسانه بر می سازدش ) ، خود فقدان حضور شعر است و به همین دلیل ، واقعیتِ این روزگار نمی تواند "واقعی" باشد . پس این بستر که روزمرگی در آن جریانی تند و پر شتاب دارد ، به واقع نمی تواند هستی انسانی را به درستی برتابد و از این منظر ، شاعر حق دارد چنین متنی را متنی حاشیه ای بداند و از آن سو ، حاشیه ای را که در زیر و کنار و جوار این جریان و آن بستر در خودش می تپد و معنایی پر رنگ به هستی آدمی می بخشد ، در حقیقت ، متن واقعی عصر و زمانه ی ما بنامد ...
..
..
..
پس حجت شاعر حرف ندارد / اگر که کلام را از عاطفه برگ می دهد ...
درود
با دو شعر ابانی به روزم و یک خبر بد
گویا همیشه باید بنویسم و لذتش را زمانی حس کنم که شما با محبت به ان نگاه می کنید.
منتظرم
نوع نگاه و لحن موجود در شعر ، حاکی از تسلط شما در شناخت
مناسبات زبان شعر امروز است . شعر قشنگی ست . وزیباتر می شود اگر کمی به فکر ویرایش آن باشید. متشکرم از پیام تبریک تان برای کتاب جدیدم
مشغول پی بردن به افکار جمعی
به فواره های گیوتین
مغزم را هدیه دادم
Post a Comment