دارم با رگ دستم
روی تخت نعش کش می شوم
با پای راستم
که بعد خوابیدن با تو
خیابان از اتومبیل بیرون می شد
با پای چپم
سنگین طبل می زنم
باز دارم ترکش از لای انگشت هایم
بیرون می کشم
مغزم
کاسه سربی
که با صفحه کاغذ
همخوابگی نمی کند
من ازجنگ
با واژه ای
که مغزم را به سمباده
کشیده
کشیده شدم به شعر
راه نابلد کورکورانه !
با عصای یک دست
دست شدم
دست به دامن بوسه ای
که از رد گوشم / سوراخ سوراخ
گذشته
از جنون بودن ات
برگشته ام
لحظه
در دهانم / که قفل شده ام
درش قفل شده ام
کور شده
دارم با انگشت هایم
زندگی روی تنم می کشم
میم مرگ بر پوستت کشیدم
رگ دستم بریده با شعر
شیره ی نارس کلمه
تلخ در دهانم
به حجم خون
دارم از صورتم عبور می کنم
از طناب مغزم
کلمه به چوبه ی انگشت می کشی
تا به رگ ام باز ببازم
مچاله تر از کاغذ شده ام
پای چپم
طبل خالی
که از درزهای تنم
تابوت می کشی
بکش !
نفس هات را بروش !
بکش !
که زاییده شدی
در کلمه
کودکی دنبال رگ هایت می کشی
و شعر
تمامت نمی کند .
روی تخت نعش کش می شوم
با پای راستم
که بعد خوابیدن با تو
خیابان از اتومبیل بیرون می شد
با پای چپم
سنگین طبل می زنم
باز دارم ترکش از لای انگشت هایم
بیرون می کشم
مغزم
کاسه سربی
که با صفحه کاغذ
همخوابگی نمی کند
من ازجنگ
با واژه ای
که مغزم را به سمباده
کشیده
کشیده شدم به شعر
راه نابلد کورکورانه !
با عصای یک دست
دست شدم
دست به دامن بوسه ای
که از رد گوشم / سوراخ سوراخ
گذشته
از جنون بودن ات
برگشته ام
لحظه
در دهانم / که قفل شده ام
درش قفل شده ام
کور شده
دارم با انگشت هایم
زندگی روی تنم می کشم
میم مرگ بر پوستت کشیدم
رگ دستم بریده با شعر
شیره ی نارس کلمه
تلخ در دهانم
به حجم خون
دارم از صورتم عبور می کنم
از طناب مغزم
کلمه به چوبه ی انگشت می کشی
تا به رگ ام باز ببازم
مچاله تر از کاغذ شده ام
پای چپم
طبل خالی
که از درزهای تنم
تابوت می کشی
بکش !
نفس هات را بروش !
بکش !
که زاییده شدی
در کلمه
کودکی دنبال رگ هایت می کشی
و شعر
تمامت نمی کند .
13 comments:
و مغزم
کاسه سربی
که با صفحه کاغذ / همخوابگی نمی کند
لذت بردم سارا جان اما به نظرم رسید هنوز جای کار دارد شاید ایجازش کم بود عزیزم نمی دانم
در ساخت و بافت کار ، بی مشکل می نمایید اما کمی طولانی شده است شاید می شد با کمی ایجاز ، شعر را فشرده تر کرد .
درود
شمانیزلینک هستید
فرزادآبادی
تقطيع شعرت به هم ريخته خانم بهرام زاده؟ نميتوانستم درست بخوانمش
منو ببخشید بی دعوت و اجازه اومدم نظر بدم هرچند شعراتون رو مدتهاست می خونم
کار خوبه اما کمی مونولوگ بودنش اذیت میکنه کاش به چندصدایی بودن شعرات
که البته از لحاظ فرم و اجرا یا پرداخت خوب و موفقن بیشتر توجه میکردی
بازم شعراتون رو می خونم خانوم
نگاهي گذرا به كارنامه ي زباني خيرالله فرخي در شعر امروز
حضور شما را در وب لاگ علی فتحی مقدم چشم در راه ایم
سلام شاعر گرامی
فراخوان یازدهمین جشنواره شعر جنوب -استان خوزستان-بندرماهشهر
جهت اطلاعات بیشتر از شما دعوت بعمل می آید
به نشانی درج شده در این کامنت مراجعه نمایید. با احترام
slm ziba v bi azir merc
شعر خوبی بود
اما من هم با ایجاز بیشتر موافقم
سلام سارا جان
شعر کمی اضافی طولانی است .
اما بخش های خوبی هم دارد .
با آخر شعر موافق نبودم .
تجدید نظرت در تغییر به جا بود
شعرت را خواندم و به استقلالی که داری نزدیک می شوی
شیوه ی روایت شعرت تفاوت و جدیت را نشان میدهد و بازی با زبان که در بستر طبیعی خودش حرکت می کن اد بی آن که تصنع در متن حس شود کارهای ات نشان از تجربه دارد و نوید شاعری با زبان و فضای کاری متفاوت را می دهد
تجربه های ات خواندنی است یگانه و موفق باشی
ُسعی کردم همه چیزو به هم ربط بدم وازشعر لذت ببرم..
تصاویری که ایجاد می کنی رو دوست دارم هر
چند طولانی بودن شعرات همیشه ملال اور نیست
می تونی شعرای منم بخونی و بی رحمانه نقدم کنی باورکن لذت می برم که بی رحمانه نقد بشم ساراجان
فانوس هستم
Www.emel.blogfa.com
Post a Comment