Monday, January 3, 2011

دارم با رگ دستم
روی تخت نعش کش می شوم
با پای راستم
که بعد خوابیدن با تو
خیابان از اتومبیل بیرون می شد
با پای چپم
سنگین طبل می زنم
باز دارم ترکش از لای انگشت هایم
بیرون می کشم
مغزم
کاسه سربی
که با صفحه کاغذ
همخوابگی نمی کند
من ازجنگ
با واژه ای
که مغزم را به سمباده
کشیده
کشیده شدم به شعر
راه نابلد کورکورانه !
با عصای یک دست
دست شدم
دست به دامن بوسه ای
که از رد گوشم / سوراخ سوراخ
گذشته
از جنون بودن ات
برگشته ام
لحظه
در دهانم / که قفل شده ام
درش قفل شده ام
کور شده

دارم با انگشت هایم
زندگی روی تنم می کشم
میم مرگ بر پوستت کشیدم
رگ دستم بریده با شعر
شیره ی نارس کلمه
تلخ در دهانم
به حجم خون

دارم از صورتم عبور می کنم
از طناب مغزم
کلمه به چوبه ی انگشت می کشی
تا به رگ ام باز ببازم
مچاله تر از کاغذ شده ام
پای چپم
طبل خالی
که از درزهای تنم
تابوت می کشی
بکش !
نفس هات را بروش !
بکش !
که زاییده شدی
در کلمه
کودکی دنبال رگ هایت می کشی
و شعر
تمامت نمی کند .

13 comments:

سارا سرایی said...

و مغزم
کاسه سربی
که با صفحه کاغذ / همخوابگی نمی کند

لذت بردم سارا جان اما به نظرم رسید هنوز جای کار دارد شاید ایجازش کم بود عزیزم نمی دانم

سامان سپنتا said...

در ساخت و بافت کار ، بی مشکل می نمایید اما کمی طولانی شده است شاید می شد با کمی ایجاز ، شعر را فشرده تر کرد .

Anonymous said...

درود
شمانیزلینک هستید
فرزادآبادی

پگاه said...

تقطيع شعرت به هم ريخته خانم بهرام زاده؟ نميتوانستم درست بخوانمش

محسن نظارت said...

منو ببخشید بی دعوت و اجازه اومدم نظر بدم هرچند شعراتون رو مدتهاست می خونم
کار خوبه اما کمی مونولوگ بودنش اذیت میکنه کاش به چندصدایی بودن شعرات
که البته از لحاظ فرم و اجرا یا پرداخت خوب و موفقن بیشتر توجه میکردی
بازم شعراتون رو می خونم خانوم

خیری said...

نگاهي گذرا به كارنامه ي زباني خيرالله فرخي در شعر امروز
حضور شما را در وب لاگ علی فتحی مقدم چشم در راه ایم

فراخوان جشنواره شعر جنوب- بندرماهشهر said...

سلام شاعر گرامی
فراخوان یازدهمین جشنواره شعر جنوب -استان خوزستان-بندرماهشهر
جهت اطلاعات بیشتر از شما دعوت بعمل می آید
به نشانی درج شده در این کامنت مراجعه نمایید. با احترام

elnaz said...

slm ziba v bi azir merc

ن.زندی said...

شعر خوبی بود
اما من هم با ایجاز بیشتر موافقم

می نا درعلی said...

سلام سارا جان
شعر کمی اضافی طولانی است .
اما بخش های خوبی هم دارد .
با آخر شعر موافق نبودم .
تجدید نظرت در تغییر به جا بود

خیری said...

شعرت را خواندم و به استقلالی که داری نزدیک می شوی
شیوه ی روایت شعرت تفاوت و جدیت را نشان میدهد و بازی با زبان که در بستر طبیعی خودش حرکت می کن اد بی آن که تصنع در متن حس شود کارهای ات نشان از تجربه دارد و نوید شاعری با زبان و فضای کاری متفاوت را می دهد
تجربه های ات خواندنی است یگانه و موفق باشی

Anonymous said...

ُسعی کردم همه چیزو به هم ربط بدم وازشعر لذت ببرم..
تصاویری که ایجاد می کنی رو دوست دارم هر
چند طولانی بودن شعرات همیشه ملال اور نیست
می تونی شعرای منم بخونی و بی رحمانه نقدم کنی باورکن لذت می برم که بی رحمانه نقد بشم ساراجان

Anonymous said...

فانوس هستم
Www.emel.blogfa.com