Monday, January 17, 2011

پدر که از خانه بیرون ام کرد
هیچ نفهمیدم
موهایم
به پای کلماتی
سپید می شوند
که هیچ عاشقم نبوده اند
به پای مردانی
که کلمه – کلمه
از زنانگی ام
عبور می کردند

مثل بوسه هایی
که در بغض های گلویم
پیر شدند
هنوز در خواب هایم
راه می روند
حرف می زنند
کلماتی
که قربانی انگشت های منند
.

18 comments:

محسن نظارت said...

سلام خانم بهرام زاده
باز هم بی دعوت آمدم
شعر خوبی خواندم
استعاره ها خیلی خوب با خواست راوی پیش رفته و جا افتاده اند
شعر را چند بار خواندم فقط به نظرم
بکار بردن زیاد حرف " که "
کمی از روانی این شعر خوب می کاهد و گاه آن را به توضیح دادن می کشاند
مثلا:
مثل بوسه هایی
که در بغض های گلویم
پیر شدند
----
بدون "که" بخوان
هم روان تر است هم تعلیق ایجاد میشود
---
اما با این وجود شعر خیلی موفق بود .
ما نا باشی شاعر

خیری said...

سلام دختر گل ام
با شعری چشم ام به در مانده ام نازنین
برای شعرت بر می گردم

ali fathimoghaddam said...

ali neveshti shaer...dorod bar to

خیری said...

احساس زنانه ات را خوب به تصویر می کشی و این چیز کمی نیست چرا که بسیاری از شعرهای زنانه فاقد چنین عنصری هست اند و عقیده اشان هم این است که شعر زنانه ،مردانه نه داردبه گذریم
شعری منسجم خواندم با تصاویری ناب و ویژه،آن چیزی که خیلی برای من مهم است فضاسازی مناسب با بیانی تازه که ایجاد فرم می کن ادو بیش تر شعرهای شما از چنین عناصری بهره می گیرد و من شما را شاعری توان مند می دان ام با آینده ای روشن که با پشت کارو استعدادی که نشان می دهی حتمن به این مهم خواهی رسید
موهای ام/به پای کلماتی/سپید می شوند
کلماتی/که قربانی انگشت های منند
قلم ات همیشه پرتوان

کوروش همه خا نی said...

هیچ نفهمیدم
موهایم
به پای کلماتی
سپید، خواهند شد
که هیچ عاشقم نبوده اند
پا به پای مردانی
که کلمه – کلمه
از زنانگی ام
می خواستند عبور کنند

مثل بوسه هایی
که در بغض های گلویم
پیر شدند

هنوز در خواب هایم
راه می روند
حرف می زنند
کلماتی
که قربانی انگشت های منند
همان انگشت که این بار
با اشاره پدر
از خانه بیرون ام کرد
سارا شاعریست که دست کلمات را می گیرد و به انظار عاشقی می کشاند.در میان هم سن و سالانش بسیار خوب می درخشد و اثر ها یی پر از اندیشه ها ی بکر از خود به جا می گذارد ،تنها ایرادی که به او دارم این است ،کمتر به ادیت شعر اش توجه دارد
با پوزش ،به دلیل اینکه منم در شعری پدرم از خانه بیرون ام کرد این اثر درخشان روی من چنان تاثیر گذاشت که انگار این اتفاق دوباره برای شاعری مونث به وقوع پیوست و آنقدر این شعر درونی من شد که با اجازه ی سارا با سلیقه ی من اینطور به تحریر در آمد .مرسی از شعر ات با احترام

Anonymous said...

هر طور صلاح می دانی انجام بده در مورد
شعر ممنون که ادیت شده ی شعر مورد پسند ات بود .با احترام

محسن نظارت said...

به خوانش شعر کوتاهم دعوتی
ساراخانوم

مهدی علیزاده said...

شاعره ی عزیز خانم بهرام زاده
با شعري تازه بروزم و مشتاق شنيدن نظرات ارزشمندتان
سپاس

یاسمین حشدری said...

تمام پانتومیم های دنیا را برای من آفریده اند
تا با گوشهایم حدس بزنم مثلن
فنجان قهوه ات به رنگ مو هات نمی آید
آتش

با یک معرفی کتاب و یک ترجمه و شعری از خودم منتظر نگاه شما هستم

فرهادکریمی said...

سلام

به روزم با دو شعر جدید چاپ شده در روزنامه فرهیختگان شنبه 9/11/89

منتظر دیدگاه ارزشمند شما هستم

علي فتحي مقدم said...

ممنون از محبت شما ساراي عزيز

خیری said...

دختر گل ام سلام!
به روز کرده ام و منتظر قلم و قدم ات
فدای ات

پگاه said...

شعر خوبي بود. كامل و خواندني

پگاه said...

شعر خوبي بود. كامل و خواندني

خیری said...

سارا جان من با فیلتر شکن وارد وب لاگ ات شدم ، قضیه چیه؟

خیری said...

دختر گل ام ، من دوستان ام را آسان به دست نه می آورم که آسان از دست شان به دهم . این هم طبیعی ست که دوست از دوست انتظار دارد حتا فقط یک احوال پرسی ساده دوستی ها را حفظ می کن اد . من شما ها را مثل دخترم دوست دارم و همیشه در قلب من می مان اید حتا اگر شما فراموش ام کن اید به هر دلیلی ، باز هم عزیز دل ام هست اید .
همیشه شاد باشی و سلامت !

ن.زندی said...

شعر خوبی خواندم سارای عزیز

خیری said...

سلام به دختر گل ام
سارا جان آخرین شعرم را در پایان سال بخوان
ممنون